زن ذلیلی

 زن ذلیل واقعی بودن هم برای خودش قوانینی دارد . اگر شما یک جوان رعنای تازه متاهل شده هستیدودرضمن علاقه مندید که زن ذلیل موفقی هم باشید، بایدبرخی از اصلی ترین قوانین ان را رعایت کنید . در چنین خانه ای:

۱)زن همیشه قوانین را وضع نموده و تصویب می کند.البته گاهی ممکن است بـدون اطـلاع قـبلـی قـوانین را تـغیـیـر دهـد.

 

۲)امکان ندارد مـردی تمام قوانین را بداند و اگر زن شک کند می تواند بلافاصله  قـوانـیـن را تـغیـیـر دهـد.

۳)زن حق دارد هر وقت که بخواهدعصبی و مشوش باشد.

۴)مردباید درتمام اوقات ارام باشدمگر اینکه زن ازاوبخواهدکه  عصبی شود.

۵)زن هـرگـز اشتبـاه نـمـی کـنـد.

۶)اگرمرد حرف بی جا و اشتباهی زد و کار اشتباهی انجـام داد باید بلافاصله مـعـذرت بـخـواهـد.

۷)اگر مرد از  قوانین سـر پیچی کرد  علت  ان است که  خوب  کتک  نخورده، استخوان بندی محکمی نـدارد  و  ضعیف و نـازک نارنـجـی است.

۸)چنانچـه  مرد  فکر کنـد که درست می گوید، بایـد به بند ۵مراجـعه  کند.

دختر ایرانی

1 با وجود ران های بدترکیب دامن کوتاه نپوشن قر ندن

2 کفش پاشنه 60سانتی نپوشن احساس مانکنی نکنن

3 با داشتن پاهای پشمالو جوراب شیشه ای نپوشن شلنگ تخته نندازن

4 با داشتن هیکل جنیفری بندری نرقصن و سینه نلرزونن

5 با داشتن چشمای بابا قوری خط چشم نکشن چشمک نزنن

6 عشوه شتری نیان ناز خرکی نکنن

7 از 30 تا پسر شماره نگیرن به هر 30تا هم زنگ نزنن

8 تا با یه پسر دوست می شن نگن فردا تولدمه

9 قبل از بیرون رفتن از خونه 30کیلو پودرو ماتیک نزنن خودشون رو جیگر ندونن

10 با دیدن یه پسر خوشتیپ میگرن نگیرن افه نیان

واسه خودتون اسم خوب انتخاب کنید

تشخیص نام !

اگر اسم عجیب و غریبی شنیدید و نتوانستید تخشیص دهید که این اسم مربوط به دختر است یا پسر، ذیلاً چند راه پیشنهاد می شود تا به شما  در تشخیصتان کمک کند. ذکر این نکته ضروری است که این معیارها 100% نمی باشد.

در موارد زیر اسم مورد نظر دختر می باشد:

1- اسم یاد شده، اسم علف باشد.(مثل ریحانه،پونه و ... اخیرا بنده اسم گندم هم شنیدم.)

2- اسم جک و جونور باشد: اعم از پرنده(پرستو،اسکارلت، درنا و...) حشره: پروانه، چهارپا: غزال و ...

3- ساعات مختلف روز: پگاه، سپیده،سحر

4- خوردنی باشد: مثل عسل

5- خیس باشد: مثل شبنم، دریا، ساحل،باران

6- اسم مورد نظر جزء امکنه(مکان ها) باشد ( اعم خشک و تر! )   مثل: صحرا،دریا، خاور، ایران

7- و کلا اسم بی معنا و مفهومی که به هر چیز می خورد جز اسم آدمیزاد.( مثلا تداعی!!!!)

اگر اسم مورد نظرهر یک از موارد فوق بود، شخص مورد نظر دختر و در غیر این صورت پسر می باشد.

-----------------

گضنفر جان سلام ! ما اینجا حالمان خوب است . امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان.

آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم.

پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه

....

....



ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش، رفته بود دستشویی حالا برگشت.

دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،‌اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی.

اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی !!!!

راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

همین دیگه .. خبر جدیدی نیست.

قربانت .. مادرت.

راستی:‌گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم !!!!!!!!!
 

 

 

به به به به

چندیست که بیما وفای تو شدم در بستر غم چشم به راهت شده ام این را تو بدان اگر بمیرم روزی مسئول تویی که من فدایت شده ام

غیرت مردم رشت قسم ...به فرهنگ لرستان قسم ... به فهم وشعورترکها قسم...به سخاوت اصفهانیها قسم...به صداقت آبادانیهاقسم... دوستت دارم

نخ داخل شمع از شمع پرسید:چرا وقتی من میسوزم تو آب می شوی...؟شمع جواب داد: مگه میشه کسی که تو قلب من بسوزه و من اشکی نریزم

شونه هام رو بهت قرض میدم که روشون گریه کنی ..گوشام رو تا بشنوه صدانو...دستامو تا اونا رو بگیری..پاهام که همراهیت کنه .. ولی قلبمو نمیدم..چون ار قبل مال خودت بوده

اتوبان تهران قم راهبندون میشه.. یکی میگه: چی شده؟ میگن: احمدینژادو گروگان گرفتند میخوان آتیش بزنن میگه: تا حالا کسی کمک هم کرده؟ میگن: آره تا حالا 3لیتر بنزین جمع شده

قبله بگذارم... و دست پرنیازم را به دستان که بسپارم.. گمانم کنج تنهایی همه تقدیر من بوده.. خدایا ...یک تشکر هم به درگاهت بدهکارم... به مثل آسمان پاکی خدای مهربانی ها... مرا دریاب خوبه من, که از تو سرشارم... مرا نگذار بیهوده اسیر آرزو مانم... اگر دنیای رویایم سراسر زیرو رو گردد.. .فقط یک حرف میماند , عزیزم دوستت دارم... ¤ نوشته شده در ساعت توسط حرف دل عاشق

در خبرها داشتیم که قرار است یک خودرو اسلامی با همکاری مالزی ساخته شود و دارای این قابلیت ها می باشد : 1- خودرو هنگام حرکت صلوات می فرستد 2- سرعت که از 80 بالاتر رفت، آیت الکرسی می خواند 3- وقت رد کردن چراغ قرمز می گوید"استغفرا.." 4- وقت رسیدن به جاده چالوس و موارد مشابه "فاتحه می خواند 5- وقت سوار کردن دوست دختر - دوست پسرها صیغه محرمیت می خواند

 

یکنفر می آید دیگری میرود و چرخهء آمد و رفت تکرار و تکرار میشود آری باید رفت و آری باید دل نداد و این شاید قانونی است که فراموشی و شاید ترس از جاودانگی آن را وضع کرده باید مسافر بود و سفر کرد و هجرت را تکرار و تکرار و تکرار کرد.... داستان آمد و رفت که شاید اسمش زندگی است

فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد فردا با وعده هایش مرا خواب کرد . وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود

ترکه از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟ میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا

ترکه نشسته بود سر جلسه کنکور. سؤالا رو پخش می کنن و ترکه اول یه پنج دقیقه ای مبهوت به سؤالا خیره میشه . بعد یه پنج تومنی از جیبش در میاره شروع می کنه تند تند شیر یا خط کردن و پاسخ نامه رو پر میکنه . بعد 50-40 دقیقه مراقب میبینه ترکه خیس عرق شده و مرتب یه سکه رو میندازه بالا و زیر لب فحش میده . میره جلو می پرسه داری چیکار میکنی؟ ترکه می گه همه سؤالا رو جواب دادم . دارم جوابامو چک میکنم

در شبی  تاریک

که صدایی با صدایی در نمی امیخت

و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک

یک نفر از صخره های کوه بالا رفت

و به ناخن های خون الود

روی سنگی کند نقشی را و از ان پس ندیدش هیچ کس دیگر

شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخره ها

                                                                             خشکید

 

 

از میان برده است طوفان نقش هایی را

که به جا ماند از کف پایش

گر نشان از هر که پرسی باز

بر نخواهد امد اوایش

 

 

 

ان شب

هیچ کس از ره نمی امد

تا خبر ارد از ان رنگی که در کار شکفتن بود

کوه: سنگین سر گردان خونسرد

باد می امد ولی خاموش

ابر پر میزد ولی ارام

لیک ان لحظه که نهخن های دست اشنای راز

رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند اغاز

رعد غرید کوه را لرزاند

برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی ان در لحظه ای کوتاه

پیکر نقشی که باید جاودان می ماند

 

 

 

امشب

باد و باران هر دو می کوبند باد خواهد بر کند از جای سنگی را

 

 

و باران هم

خواهد از ان سنگ نقشی را فرو شوید

هر دو می کوشند

می خروشند

لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه

مانده بر جا استوار انگار با زنجیر پولادین

سالها ان را نفرسوده است

کوشش هر چیز بیهوده است

کوه اگر بر خوشتن پیچد

سنگ بر جا همچنان خونسرد میماند

و نمیفرساید ان نقشی که رویش کند در یک  فرصت باریک

یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت

دلتنگی

 

دارم تقاص کدام گناه و پس میدم . تو زندگیم گناه زیاد کردم ولی کاش الان می دونستم

 

دارم تقاص کدومو پس میدم . خیلی خسته هستم شاید هیچ وقت اینقدر تو زندگیم کم

 

نیاورده بودم و حالا بی هدف در کوچه های شک و نا امیدی پرسه میزنم و رسیدن به انتهای

 

این کوچه و دیدن آشنایی تا مرا به خانه برساند برام یه رویا شده .

 

تو این دنیای ما وقتی یه اشتباهی میکنی گویا باید سالها جواب پس بدی چه اون اشتباه از

 

سر  نادانی و یا از سر بچگی باشه . از حال خودم شاکی نیستم ولی احساس 

 

خستگی می کنم توی این غروب جمعه که همیشه یه جورایی دلگیره ...

 

امروز خیلی بد شدم با بعضی ها الکی دعوام شد بی خودی داد و بیداد راه انداختم  

   

و  دل عزیزترین کس های زندگیم رو یه جورایی شکوندم نمی دونم منو می بخشن

 

  یا نه امیدوارم  بدونن بچگی کردم و بتونم از دلشون در بیارم

 

واقعا چرا انسانها فکر میکنند خودشون عقل کل هستند و خودشون بهتر میدونند

 

و دیگران احمق اند  و هیچی نمی دونند . خسته شدم از دست خودم و همه ..

 

 

ایستادی توی ساحل و به کف موج های دریا نگاه می کنی! قطره های بارون
آروم آروم به تنت برخورد می کنن و سرمای عمیقی تا عمق وجودت نفوذ می
کنه و بدنت می لرزه مثل وقت هایی که تنهایی بهت نفوذ می کنه و حس بدی
ژیدا می کنی. یه نیرویی می کشدت طرف دریا اما ترس نمی ذاره! برای یه لحظه
دلت می خواد مثل اون بطری خالی نوشابه باشی که روی آب غوطه وره و غرق نمی
شه! اما خوب که نگاش می کنی دلت براش می سوزه! کافیه یه سنگ ببندی بهش و
براش یه لنگر درست کنی! موجهای خشمگین میان و خودشونو می کوبن به ساحل حتی
ماهی های کوچیک رو می بینی که موج پرتاب شون کرده بیرون و دریا پس شون
نگرفته! اما تو هنوز اون وسطی! نه عقب می ری نه جلو و نه غرق می شی!
مدام بدون هیچ نتیجه ای همون جا که هستی می مونی و تا آخر عمرت بی هدف
بالا و پایین می ری و آخرشم هیچی! تا حالا فکر کردی خیلی از ماها هم همین
طوری مثل این بطری خالی تو این دریای زندگی غوطه ور و بی هدف شب و روز
رو می گذرونیم و نه می رسیم و نه دل می کنیم؟ قصه زندگی چندتامون همینه
و اسمشو گذاشتیم سرنوشت؟



کاش می شد برسی به ساحل! کاش تو هم می شدی نامه بر و امید یه آدم! آدمی
که دلش می خواد تو برسی به ساحل! کاش لنگر خواب و نخوت رو باز می کردی و
خودتو می سپردی به دست موج های عاشقی! هر چند که ممکنه مثل ماهی های
کوچولو، رو سنگ ها جون بدی و یا مثل گوش فیل ها و صدف ها خرد بشی اما
حتی اگر تبدیل به شن، احساس بهتری از غوطه ور موندن تا ابد داری! حاضری
این لنگر رو باز کنی؟
---------------------------------------

عشق واقعی

عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می سازد . اگر دیگری را دوست میداری
، اگر می خواهی یاریش کنی ، کمک کن تا یگانه شود . نه نباید او را اشباع
کنی .تلاش نکن با حضور خود بگونه ای او را کامل کنی . دیگری را کمک کن تا
یگانه شود . چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضورتو نباشد.

 

::: زندگی :::

زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی
که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید.

 

::: دوستی :::

دوستان واقعی جواهراتی هستند گرانبها که بدست آوردنشان سخت و نگه
داشتنشان سخت تراست. لطفا در حفظ و نگهداری من کوشا باشید

 --------------------------------------------

اگر می‌خواهید در زندگی دوستان وفادار و یاران غمخوار داشته‌باشید، کم و
خیلی دیر با مردم دوست شوید .(هرشل)

دوستان جدید پیدا کنید اما دوستان قدیمی را هم حفظ کنید، اینها نقره و
آنها طلا هستند. (پرمودابترا)

کسی‌که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد. (بنجامین
فرانکلین)

وقتی نهال آزادی ریشه گرفت به سرعت رشد ونمو می‌کند. «جورج واشنگتن»

خداوند آزادی را آفرید و بشر بندگی را. «آندره شینه»

بالاتر از همه چیز این‌است‌که با خودمان صادق باشیم. «ویلیام شکسپیر»

نخستین نشانه فساد ترک صداقت است. «میشل دو مونتی»

بزرگترین درس زندگی اینست‌که گاهی احمق‌ها هم درست می‌گویند. (وینستون
چرچیل)

هرگز مردی ولو بسیار نادان را ندیدم که از وی چیزی نتوانسته‌ام
بیاموزم. (گالیله)

نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی. اگر از خودت تعریف کنی قبول نمی‌کنند و
اگر بدگویی کنی بیش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت.
(کنفوسیوس

---------------------------------

 

مطالب خوندنی

همسر عزیزم , من رسیدم - طنز

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورودبه اتاق هتل ،متوجه میشود که ان هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم می گیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود وبدون اینکه متوجه شود نامه رامیفرستد . در این ضمن درگوشه ای دیگر از این کره خاکی ،زنی که تازه ازمراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکرکه شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ
کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود ومادرش را بر نقش زمین میبیند ودرهمان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می آید میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین دلیل الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا می بینمت .
امیدوارم سفر توهم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه ...

 

طرز تهیه یک فیلم پرفروش در سینمای ایران

1. محمدرضا گلزارِ بزک کرده(یک عدد کامل)
2. مهناز افشار و الناز شاکردوست به میزان کافی
3. نیروی آموزش دیده برای دست و پا زدن در پشت صحنه
4.تجهیزات اعم از دوربین، نور، صدا، حرکت!

روش تهیه:
قبل از شروع- محمدرضا گلزار را در اتاق گریم خوب ورز می‌دهیم. کمی به‌اش پیاز می‌مالیم و می‌اندازیم‌ش جلوی دوربین(در اینجا خانم‌ها و آقایان وبلاگ‌نویس دقت داشته باشند که میزان پیاز مالیده شده باید به حدی باشد که اشک از چشمان گلزار جاری شود. او شکست عشقی خورده و علت این شکست و ضربه سنگین روحی به او خانواد دختر مورد علاقه او بوده است. اگر فرد مونثِ طرفدار گلزار که در حال تماشای فیلم است با گلزار احساس همذات پنداری پیدا کرد و با خودش گفت: آخی بمیرم، اگه من به جای دختره بودم خانوادم از خداشون هم بود! مشخص می‌شود که میزان پیاز مالیده شده بسیار خوب بوده و به مرحله بعد می‌رویم)
حدود 10 دقیقه می‌گذاریم تا گلزار با شعله ملایم جلوی دوربین حسابی جا بی‌افتد. سپس مهناز افشار را با مقدار متنابهی ناز و عشوه و کرشمه- درسته به محمدرضاگلزار اضافه می‌کنیم، شعله زیر گاز را زیاد می‌کنیم کمی نمک و فلفل می‌زنیم و این مغلمه را تا زمانی که ببننده دچار غش و ضعف شود هَم می‌زنیم. شعله زیر گاز را کم می‌کنیم و الناز شاکردوست را به آرامی اضافه می‌کنیم و در همین حال به هم زدن ادامه می‌دهیم تا الناز شاکردوست حسابی با مواد قبلی مخلوط شود. دیگر تقریباً آماده است. جهت تزئین می‌توانید از حسام نواب صفوی و حمید گودرزی بر حسب سلیقه استفاده کنید. نوش جان‌تان!

 

50 روش برای راه رفتن روی مخ دیگران

روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن


سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

 

وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

 

وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

 

کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

 

همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

 

جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

 

روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

 

وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

 

از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

 

در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

 

به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

 

وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

 

وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

 

موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

 

ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

 

بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

 

شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

 

اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

 

وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

 

صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

 

روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

 

وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

 

وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

 

چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

 

بادکنک بچه ها رو بترکونین

 

مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

 

وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

 

بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

 

کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

 

ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین

 

توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

 

هر جایی که می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش دوستتون بهتره

حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

 

نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

 

دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین

 

عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین

 

پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

 

با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین

 

شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین

 

موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین

 

توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

 

شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین

 

توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

 

توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین

 

جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض کنین

 

یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین

 

توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه

 

چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین

 

ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدین

عزیز من خسته نشو

با اینکه تنها موندی و هیچکسی و نداری


عزیز من غصه نخور وقتی خدا رو داری


عزیز من گریه نکن فدای قلب تنگت


حیفه که بارونی باشه اون چشمای قشنگت


خسته نشو؛خسته نشو از این روزای خسته


من که این و خوب می دونم چقدر دلت شکسته


بزار تا دنیا بدونه این تویی که نباختی


با او همه در به دری روز و شبا رو ساختی


بزار تا دنیا بدونه هنوز دلت جوونه


عزیز م من خسته نشو از دست این زمونه


یه روزی از همین روزا غصه و غم می میره


این روزگار بی وفا به دست تو اسیره

یه روزی هم صدا میشی با نغمه های تازه

 

ترانه هات عوض میشه..اگه بدی اجازه


خسته نشو؛خسته نشو از این روزای خسته


 در به دری تموم میشه..پس دیگه گریه بسته

 

 

                                          

 

 

طاقت ندارم آخه من تورو پریشون ببینم! 

 

توی دلت چی میگذره؟ غمو تو چشمات میبینم!

 

 چیکار می تونم بکنم ، جز اینکه آرزو کنم 

 

تمام غصه های تو ، فقط مال خودم بشه

  

  

 

 

عزیز من غصه نخور حرفتو من خوب میدونم 

 

 بیا با هم سفر کنیم 

  

 یه جایی که آبی باشه از اولش تا آخرش


بلور باشه پنجره هاش..ستاره هاش.. حتی درش


هیچکی نتونه بیاد و دل ما رو بلزرونه 

 

اگر به اونجا برسیم ما که دیگه غم نداریم

 

 به جز ستاره های آسمون چیزی دیگه کم نداریم

 

تنهاترین مونس من

 لبخند بزن، غوغا کن، صدایت مرا به پرواز وا می دارد.  

نگاهم کن، برق چشمان زیبایت نوازشم می کند،  

من نیز روزی برای تو سرخ خواهم شد، من غرق خنده، گرم خواهم شد.  

وجودت را احساس می کنم، تو را همیشه می توان حس کرد ، من گرم خواهم شد.  

من برایت خواهم ماند تا لبخندهایت را پاسخ گویم.  

من سبز خواهم شد تا تو شادابیت را همیشه لمس کنی،  

من سرخ خواهم شد. تو را از شوق  لبریز  خواهم  کرد .   

وقتی که صدایت می کنم و تو  در  دل  پاسخ  می گویی ،  جان دوباره می گیرم . 

وقتی که صدایم می کنی شوق دیدار، زبان از من برمی گیرد و من سرخ می شوم.  

از من سخن مگو، با من سخن بگو، با من از من سخن بگو.  

بگو که صدای تپش های این قلب سرخ را همیشه می شناسی.   

بگو که سرخیم را ستایش می کنی، 

 من سرخ خواهم شد.  

من از نیم نگاه سوزاننده ی تو زیر برق آفتاب، از تمامی گرمیت در سردی زمستان، سرخ خواهم شد 

لحظه ی جدایی را نمی شناسم ، خداحافظی را  معنا  نخواهم  کرد . 

سیب سرخی  به تو خواهم  داد  و دانه ی اناری  

دانه ی انارم به تو جان خواهد داد و سیب سرخم به تو محبت.  

سیب سرخ، سرخ خواهد ماند و من سرخ خواهم شد.  

من سیلی عشق تو را چشیده ام و درد محبتت را کشیده ام. 

 شکل آن را نمی دانم، تنها می دانم که آن نیز سرخ  است  و روزی که این  رگ های خون  در  وجودم 

فوران  کنند، من  سرخ  خواهم  شد 

و من  از  همیشه  تا  همیشه سرخ خواهم ماند

           

         

سکوت غمبارشب را باگریه هایم شکستم

 

شکستم تا بتوانم اسودگی ام را بازیابم

 

 آهی کشیدم  و خواستم سخنی بگویم با تو ، ولی نتوانستم

 

بغض گلویم را فشرده بود

 

گویا حرفهایم را میشنیدی

 

بازبان بی زبانی خواسته ای گفتم  

 

یارا چه کنم این راه نه چندان بسیط را برهنه پای چگونه طی کنم

 

آخر همراهی ات را از من دریغ مدار که حیرانم در خط زندگی

 

آخر چه کنم چه طور باشم، لبانم از فرط تشنگی آب زلال حقیقت به سخن گشوده نمیشود

 

 باچشمانم اعتراف به خستگی دارم

 

کاش نگاهم را دوباره بنگری وبینی تا نظاره ام کنی  برق چشمانم پرفروغ میشود

 

 ازتپش قلبم چه گویم خودت بهتر میدانی حال مرا در لحظه های انتظار

 

کاش سرانجام سایه سبزنامت بر سرم گسترده شود ای تنهاترین مونس من