آی آدمها ...

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید !

یک نفر در آب دارد می سپارد جان .

یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند

روی این دریای تند وتیره و سنگین که می دانید .

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوانی را

تا توانایی بهتر را پدید آرید

آن زمان که تنگ می بندید بر کمرهاتان کمربند

در چه هنگامی بگویم من ؟

یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید ،

می زند فریاد و امید کمک دارد

آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید !

یک نفر در آب می خواند شما را .

موج سنگین را به دست خسته می کوبد

«آی آدمها» . . .

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نوپا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com

آموخته های زندگی

آموخته ام که: عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت
آموخته ام که: این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام که: بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای خلاق ترین فرد (خالق یکتا) است
آموخته ام که: مهم بودن خوب است ولی خوب بودن از آن مهمتر
آموخته ام که: تنها اتفاقات کوچک زندگی است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام که: خداوند متعال همه چیز را در یک روز نیافرید پس چطور می شود من همه چیز را در یک روز بدست آورم
آموخته ام که: چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام که: در جستجوی محبت و خوشبختی زمانی برای تلف کردن وجود ندارد
آموخته ام که: اگر در ابتدا موفق نشدم با شیوه جدیدتر دوباره بکوشم
آموخته ام که: موفقیت یک تعریف دارد « باور داشتن موفقیت»
آموخته ام که: تنها کسی مرا شاد می کندکه گوید تو مرا شاد کردی
آموخته ام که: گاهی مهربان بودن بسیار مهمتر از درست بودن است
آموخته ام که: هرگز نباید به هدیه ای که از طرف کودکی داده می شود نه گفت
آموخته ام که: در آغوش داشتن کودکی به خواب رفته یکی از آرامش بخش ترین حس های دنیا را درون آدمی بیدار می کند
آموخته ام که: زندگی مثل طاقه پارچه ای است هر چه به انتهای آن نزدیکتر می شود سریعتر می گذرد
آموخته ام که: باید شکر گزار باشیم که خدا هر آنچه را که می طلبیم به ما نمی دهد
آموخته ام که: وقتی نوزادی انگشت کوچکتان را در مشت کوچکش می گیرد در واقع شما را به اسارت زندگی می کشد
آموخته ام که: هر چه زمان کمتری داشته باشیم کارهای بیشتری انجام می دهیم
آموخته ام که: همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم دعا کنم
آموخته ام که: زندگی جدی است ولی ما نیاز به دوستی داریم که لحظه ای با او از جدی بودن دور باشیم
آموخته ام که: تنها چیزی که یک شخص می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش
آموخته ام که: لبخند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید
آموخته ام که: باد با چراغ خاموش کاری ندارد
آموخته ام که: به چیزی که دل ندارد نباید دل بست
آموخته ام که: خوشبختی جوستن آن است نه پیدا کردن آن

رضا شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ب.ظ http://CHOOPANA.PERSIANBLOG.COM

ببخش اگر شفقتی در دوستی ام نبود. یا مرامی در رفاقتم یا کلامی در ... سبک جدید اسارتم. ببخش اگر باتو در خاطرات بد دنیا همقدم بودم بی آنکه باری از شانه های زخم خورده ات بردارم. خیلی وقت است که سال نو شده. رخت نو بپوش پسر

سلام دوست بسیار و مهربانم امیدوارم که سلامت و سرفراز باشی موفق باشی واقعآ وبلاگ قشنگ دارید میشه که یه سری از وبلاگ من هم بیزنید؟

http://www.mohammadrezababaie.blogsky.com

http://www.rezababaie.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد