وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه!
همه غصه های دنیا توی سینه منه!
توی قطره های بارون، میشکنه بغض صدام!
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام!
پشت این پنجره میشینمُ آواز میخونم!
خودمُ تنها ترین آدم دنیا میدونم!
دنبال یه چیز میگردم که نمیدونم چیه!
یه نفر تو قلبمه که من نمیدونم کیه!
یه نفر که نیمه ی گمشده ی ترانه هاست!
تکیه گاه خوب گریه های تلخ ُ بی صداست!
پشت این پنجره تنها تو غروبا میشینم!
خودمُ گُم میکنم اونو تو آینه میبینم!
گاهی وقتا پا میذاره توی رویا های من!
میبینم که لحظه هام نابُ تماشایی شدن!
اما این فقط یه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره!
دنبال یه چیز میگردم که نمیدونم چیه!
یه نفر تو قلبمه که من نمیدونم کیه!
یه نفر که نیمه ی گمشده ی ترانه هاست!
تکیه گاه خوب گریه های تلخ ُ بی صداست
خواب بارون
تو همونی که توی موج بلا واسه تو دستام و قایم می کنم
اگه موج ها تورو از من بگیرن قطره قطره آب می شم دق می کنم
وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره
بغض نبودن تو اشکام و در میاره
ای که بی تو این کویر خواب بارون می بینه
وقتی نیستی غم دنیا توی قلبم می شینه
ای که بی تو واسه من همه دنیا قفسه
مرصیه است نبودن تو التهاب نفسه
وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره
بغض نبودن تو اشکام و در میاره
توی بهت غم و تنهایی من به سرم دست نوازش کشیدی
ولی با رفنتن ای هستی من هستی من و به آ تیش کشیدی
وای که دلم طاقت دوریت و هیچ نداره
بغض نبودن تو اشکام و در میاره
عاشقانه می خواهمت. رعنا