دلت اینجا دلت آنجاست میدانم دلم با ما ولی تنهاست میدانم
دلت آزرده از طوفان پایزیست دلت آشفته چون دریاست میدانم
دلت یک شام باران خورده را ماند دلت غمگین ولی تنهاست میدانم
دلت داغ شقایق را به دل دارد دلت سوزان دلت صحراست میدانم
دلت داستان یک فصل طولانیست دلت صبح شب یلداست میدانم
دلت آکنده از عطر عبادتهاست دلت سجاده معناست میدانم
دلت میراثدار رنج محنتهاست دلت درد کش میناست میدانم
دلت دولت سرای عشق و الفتهاست دلت عاشق دلت شیداست میدانم
دل پاکت دل گسترده و بازت برابر با همه دنیاست میدانم
تقدیم به تو که مهربان ترینی...
ای کاش قطره اشکی بودم که از چشمانت متولد می شدم
و لحظه ای بر روی گونه های سرخت زندگی می کردم
و در آخر بر روی لبان زیبایت جان می سپردم
محمد دیشب خوابت و دیدم کاش فردا برگردی.